
بر روی صورتش چین و چروکهای زیادی وجود داشت .
پرسیدم : این همه برای چیست ؟
در جوابم گفت : خداوند تو را خوشبخت سازد و همیشه به مراد دلت برسی !
ولی من از حرف او هیچی نفهمیدم ، فکر کردم سوال مرا اشتباهی متوجه شده. دوباره پرسیدم : این همه چین و چروک جیست ؟ از کجاست ؟ و برای چیت ؟
و او با سر کشیدن جرعه شرابی از آه گفت :
جویبار اشکهایی است که از گونه هایم به خاطر روزگار ، به خاطر نامردیها و به خاطر دل شکسته است که در چهره من ایجاد شده ، تا قطره های اشک راه خود را گم نسازند و در بیابان افسردگی صورتم سر در گم نشوند ، تا همه به دنبال هم سرازیر شوند و زمین و زمان بیوفایی را سیراب کنند !!!!!
نظرات شما عزیزان:
|